'گروه آموزشی مطالعات اجتماعی متوسطه اول - منطقه 4

این وبلاگ متعلق به گروه مطالعات اجتماعی متوسطه اول - منطقه می باشد 4

'گروه آموزشی مطالعات اجتماعی متوسطه اول - منطقه 4

این وبلاگ متعلق به گروه مطالعات اجتماعی متوسطه اول - منطقه می باشد 4

'گروه آموزشی مطالعات اجتماعی متوسطه اول - منطقه 4


بهترین معلمان با قلبشان آموزش می دهند،
نه با کتاب
تقدیم به قلب پر مهر شما .روزتان مبارک



۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۴ ق.ظ

معلم کارآمد کیست؟

معلم کارآمد کیست؟

پیامبران الهی نخستین معلمین در تربیت انسان کامل بوده اند. با توجه به تاریخ انبیای الهی همواره پیامبران جزء آن دسته از مردمی بودند که ویژگی های اخلاقی و انسانی منحصربه فردی داشته اند لذا اولین ویژگی که برای یک معلم می توان در نظر گرفت فضایل اخلاقی و ویژگی های شخصیتی والامی باشد. 
دانش آموزان به شکلی پیوسته و مداوم نسبت به نگرش ها، ارزشها و شخصیت های معلمان خود واکنش نشان می دهند. تقلید از معلم، یکی از روشهای معمول در یادگیری به شمار می رود و از این لحاظ معلم می تواند الگوی پرقدرتی برای دانش آموز به حساب آید. یکی از جنبه های مهم یادگیری از طریق تقلید آن است که رفتار می تواند به سادگی از طریق مشاهده کسب شود و برای این کار لازم نیست که دانش آموز راسا به انجام دادن و تمرین و یا ارائه آن رفتار بپردازد. دانش آموزان به طور ثابت در حال جذب و کسب اظهارات، حالت ها ونگرش های معلمان خود از نقطه نظر روش کلاسی هستند و این امر بدون آنکه معلم رجوع خاصی به این گونه رفتارها داشته باشد انجام می گیرد. در مواردی که معلم با طعنه و کنایه و یا استهزا به اشتباهات دانش آموزان پاسخ می دهد احتمال اینکه دانش آموزان نیز چنین واکنش هایی نسبت به همدیگر نشان دهند افزایش خواهد یافت. باید توجه داشت که هر نوع رفتاری در هر زمانی می تواند به شکل یک الگو عمل کند. از این رو دانش آموزان رفتارهای مثبت و منفی، هر دو را از معلمان خود خواهند آموخت.
    هرگاه دانش آموزان متوجه شوند که آنچه معلم به هنگام وعظ و خطابه در کلاس بیان می دارد، با آنچه وی عملااز خود بروز می دهد متفاوت است، یعنی هماهنگی بین عقیده وعمل او وجود نداشته باشد، آنان به چنین موعظه هایی توجه نخواهند کرد و در پی عمل کردن به آنها برنخواهند آمد. این تفاوت و ناهماهنگی ممکن است بین انتظارات معلم از دانش آموزان و امکاناتی که عملابه آنان داده می شود نیز مشاهده شود. اگر معلم به دانش آموزان گوشزد کند که مجاز نیستند قبل از آنکه زنگ تفریح زده شود کلاس را ترک کنند اما در عمل نتواند این قانون را جامه عمل بپوشاند اعتماد دانش آموزان نسبت به قدرت رهبری معلم به تدریج کاهش می یابد.
    رفتار دانش آموزان همچنین تحت تاثیر اعمال معلم در موارد زیر است: معلم به اهمیت مطالعه و خواندن کتاب تاکید فراوان می گذارد، اما خود او حتی یک کتاب هم نمی خواند.
    معلم رعایت اصول اخلاقی را محترم و مهم می شمارد ولی دائما بر سر مسائل جزئی با خشم و فریاد با دانش آموزان روبرو می شود. معلم تاکید می کند که احترام به عقاید و نظریات دیگران و بویژه دانش آموزان همواره موردنظر اوست، ولی مکررا عقاید دانش آموزان را که به نظر خودش نادرست و احمقانه است به مسخره می گیرد. در تمام موارد دانش آموزان به جای توجه به آنچه معلم به شکل نظری بیان می دارد، به رفتارها و واکنش هایی که عملااز خود نشان می دهد گرایش پیدا می کنند. معلمان قاهر و زورگو با رفتارهای خصمانه اثرات زیان بخشی بر روی رفتار دانش آموزان دارند، در حالی که معلمان مهربان با رفتارهای غیرتهاجمی می توانند به سازگاری اجتماعی دانش آموزان خود کمک کنند. بعضی از نشانه های رفتارهای خصمانه عبارتند از اعمال قدرت، خجالت زده کردن و پافشاری در مطیع بودن دانش آموزان. برای رفتارهای ملایم و منطقی نیز می توان از تائید نظرات دانش آموزان، تشویق دانش آموزان به شرکت در بحث های کلاسی، اظهار علاقه نسبت به فعالیت های دانش آموزان و همدردی و درک دانش آموزان نام برد. دانش آموزان در کلاس هایی که توسط معلم مهربان و منطقی اداره می شود رفتارهای سازگارتر و ملایم تری از خود نشان می دهند و عکس این قضیه نیز صادق است. به این ترتیب نباید فراموش کرد که معلم می تواند تاثیر فوق العاده ای بر محیط کلاس و در نتیجه بر رفتار دانش آموزان داشته باشد. بین معلم و شاگرد نباید تاثیر دانش آموزان بر رفتار معلم را نادیده انگاشت، زیرا که این تاثیر و تاثر الزاما در یک فرآیند دوطرفه انجام می گیرد. در اغلب موارد الگوی رفتاری و واکنش های (مثبت و منفی) معلم در کلاس رابطه و هماهنگی قابل توجهی با نوع رفتارها و واکنش های دانش آموزان در کلاس دارد. به طور کلی تدریس در کلاس به شکل یک رابطه دو جانبه رخ می دهد که در آن، دانش آموزان و معلمان یک واحد در هم تنیده را تشکیل می دهند. مثلاهنگامی که دانش آموزان در کلاس بدرفتاری می کنند برنگرش معلم نسبت به آنان تاثیر گذاشته و این نیز به نوبه خود بر نگرش دانش آموزان نسبت به معلمشان اثر خواهد گذاشت. این تاثیر و تاثرها نقش اساسی در بالاو پایین بردن سطح یادگیری دارد.
    معلم واقعی کیست؟
    بسیاری از معلمین تازه کار غالبا مقدار زیادی از وقت خود را به طراحی و تمرکز بر روی دروس و موضوعات صرف می کنند و فراموش می کنند که تدریس خوب صرفا به شیوه ها و کارافزارهای یادگیری خلاصه نمی شود. گروه زیادی از معلمین به هنگام تدریس، به جای آنکه شخصیت و رفتاری واقعی و طبیعی برای برقراری ارتباط با دانش آموزان از خود نشان دهند به ایفای نقش و بروز رفتارهای مصنوعی می پردازند. این گروه فکر می کنند که ایفای نقش می تواند آنان را در جلوگیری از بروز مسائل و مشکلات مربوط به نظم و انضباط محیط کلاس یاری دهد. رفتارهای سرد، خشن و دور از انسانیت بعضی از معلمان در محیط کلاس با فلسفه آموزش و نقش و رسالتی که به عهده آنان گذارده شده مغایرت دارد. این گونه رفتارها گاهی به این علت از آنان سر می زند که فکر می کنند در صورتی که رفتاری مهربانانه و روابطی دوستانه با دانش آموزان داشته باشند ممکن است آنان را افرادی سهل اندیش، بی کفایت و سست نظر قلمداد کنند. متاسفانه به دفعات زیاد مشاهده شده که معلمین تازه کار را با رهنمودهای غیرمنطقی و به دور از احساسات انسانی نظیر “از همان آغاز با سرسختی صدای دانش آموزان را خفه کنید” و یا قدرت و ریاست خود را به دانش آموزان نشان دهید و “به آنان اجازه ندهید در هیچ موردی اعتراض کنند” مواجه ساخته و بسیاری از این گونه معلمین نیز چنین رهنمودهایی را در تدریس خود به کار گرفته اند. این نگرانی وجود دارد که معلم ضمن اینکه به ایفای نقش می پردازد ممکن است آن را کاری راحت یا حداقل موفقیت آمیز بیابد و به تدریج در این قالب فرو برود. کم کم رفتارش بر محور اعتقادات سنتی سازمان می گیرد؛ به طوری که دیگر قادر نیست خود را از چنین قالبی رها سازد. در اینجا به بعضی از این اعتقادات سنتی تدریس که نسل به نسل به معلمین انتقال یافته است اشاره می کنیم:
    من، سکوت و میانه روی را پیشه می کنم
    براساس این اعتقاد معلم موجودی است بی ثمر و فاقد تحرک که هر موقعیت و رویدادی را با سردی و سکوت می نگرد. او در هر شرایطی خلق و خوی بی طرفانه از خود نشان می دهد و در واکنش های او اثری از شادی، غم، تواضع یا تکبر مشاهده نمی شود. در کلیه بحث ها نقشی خنثی بازی می کند و عقاید و اندیشه های شخصی خویش را ابراز نمی دارد.
    من به همه کودکان عشق می ورزم
    براین اساس معلمان باید همه کودکان را به یک میزان دوست داشته باشند. عصبانیت، نفرت و طرد، جایی در قلمرو احساسات معلم ندارد! معلمینی که این احساسات طبیعی را تجربه می کنند گاهی دچار احساس گناه می شوند، زیرا به غلط به آنان گفته شده که معلم خوب باید فاقد این گونه احساسات باشد؛ یعنی عصبانی نشود، هیچ کس را طرد نکند. باید توجه داشته باشیم که وقتی می گوییم معلم باید همه کودکان را دوست داشته باشد، از لحاظ اینکه کودکان همه انسان هستند و حق دارند که دوست داشته شوند، حرف درستی است اما به آن معنا نیست که معلم ملزم باشد بر سایر احساسات طبیعی خود سرپوش بگذارد. خشم، عصبانیت، طرد و امثال آن نیز می تواند از سوی معلم و البته به عنوان بخشی از ابزارهای تعلیمی و پرورشی در مقابل رفتارها و کنش های مختلف کودکان بجا و سنجیده به کار گرفته شود. در چنین حالتی خشم و طرد، عین دوست داشتن و در امتداد آن خواهد بود.
    من با همه کودکان، رفتاری یکسان دارم
    این باور بیانگر آن است که معلمان باید همه کودکان را به یک دید نگاه کنند و احساس و رفتار یکسانی نسبت به آنان داشته باشند. این دیدگاه را باید از دو لحاظ بررسی کرد؛ آنجا که توجه ما به تفاوت های اقتصادی، طبقاتی و اجتماعی معطوف است، اتخاذ روش و برخورد یکسان و به دور از تبعیض با دانش آموزان نه تنها صحیح است بلکه از جنبه اخلاقی و انسانی ضروری و الزامی هم هست. اینجاست که معلم باید مراقب رفتارهای خود باشد اما آنجا که تفاوت های فردی در زمینه ساختارهای ذهنی و خصوصیات روانی- بدنی رخ می نمایاند، روش و برخورد یکسان از سوی معلم عین ستم و بی عدالتی است.
    کودکان به من نیاز دارند
    این باور اساسا از این قضاوت نادرست نشات می گیرد که کودکان برای حرف زدن، فکر کردن و عمل کردن به حمایت و کمک معلم وابسته اند و مستقلاقادر نیستند به کاری بپردازند و مسئولیت یادگیری خود را در کلاس به عهده بگیرند. بدیهی است که چنین عقیده ای با روند طبیعی رشد و هدف اصلی تعلیم و تربیت مغایرت دارد. معلم باید در فرآیند یادگیری عمدتا نقش راهنما و تسهیل کننده را داشته باشد و زمینه های لازم برای تحرک و فعالیت و خودجوشی دانش آموزان در جریان کلاس را فراهم سازد. رعایت این اصل از سوی معلم نقش شایسته ای در ساختار رفتاری دانش آموزان دارد و تقویت اتکای به نفس و اعتماد به خود را در آنان باعث خواهد شد.
    من پاسخ همه سوالات را می دانم
    این عقیده چنان احساس نامطلوبی در بعضی از معلمان به وجود می آورد که آنان را از پذیرش اشتباه باز می دارد.
    بر این اساس معلمین به سختی می توانند عبارت “نمی دانم، ولی سعی می کنم پاسخ آن را بیابم” را بر زبان جاری سازند. اگر معلم واقعی و خودش باشد، دانش آموزان قادر خواهند بود با او- آن چنان که هست- ارتباط برقرار کنند؛ یعنی با کسی که به عنوان یک موجود انسانی، دارای احساسات و عقایدی است و صرفا به شکل عاملی که دستورات و فرامین دیگران را عمل می کند، نیست. دانش آموزان به این ترتیب پی خواهند برد که معلم “خویشتن خویش” است و ممکن است مرتکب اشتباهاتی بشود. گذشته از آن هرگاه که اشتباهی از او سر می زند این شهامت را دارد که به راحتی آن را بپذیرد. هرچه باشد، به هرحال او انسان است و ممکن است خطاهایی از او سر بزند. ولی متاسفانه فقط عده معدودی از معلمان، این واقعیت را به ذهن دانش آموزان خود منتقل می سازند که معلم نمی تواند موجودی ماورای انسان، بی عیب و به دور از خطا و اشتباه و منبع همه علوم باشد. دانش آموزان با معلمینی که اشتباهات خود را می پذیرند و نقش برج عاج نشین و عالم به کل علوم را بازی نمی کنند بهتر و راحت تر می توانند رابطه برقرار کنند.
    ویژگی های معلمان موفق و ناموفق
    از دیدگاه انسان گرایانه می توان گفت معلمان کارآمد کسانی هستند که به مفهوم دقیق کلمه “انسان” هستند. آنان با برخورداری از زیباترین احساسات انسانی با روشی منصفانه، آزادمنشانه و فارغ از گرایش های دیکتاتور مآبانه با دانش آموزان رفتار می کنند و قادرند به راحتی و به شکل طبیعی با آنان روابط دوستانه و انسانی برقرار کنند. معلمان نالایق و ناموفق نیز به نظر می رسد که از احساسات انسانی بی بهره اند و همواره در پی جاه طلبی، اعمال قدرت و استفاده از شیوه های دیکتاتوری در کلاس هستند و کمتر به نیازهای دانش آموزان خود می اندیشند. گروهی چنین می پندارند که اگر کسی دانشجو یا طلبه خوبی باشد معلم خوبی نیز هست و چنین استدلال می کنند که هرگاه معلمی به موضوع تدریس خود تسلط داشته باشد می تواند به خوبی آن را تدریس کند، اگرچه این امر تا حدودی صحت دارد، ولی میزان دانش و تسلط معلم بر موضوع درس به تنهایی نمی تواند فضای خالی موجود بین تدریس و فراگیری را پر سازد. بهترین مثال این ادعا در مقاطع عالی تحصیلی مشاهده می شود. استادانی که بیشترین دانش را در یک موضوع خاص دارند الزاما از لحاظ تدریس بهترین استادان نیستند. در مورد این گروه معلمین بارها شنیده شده است که “موضوع درس را به خوبی می داند ولی قادر به برقراری ارتباط نیست، گوش دادن به حرف هایش سردرد می آورد یا موضوع درس را به شکل خام ارائه می دهد.” این عبارات نمایانگر آن است که مشکلات مربوط به روابط بین معلم و دانش آموزان صرفا ناشی از میزان دانش معلم نیست. این امر به آن معنا نیست که اهمیت تسلط معلم بر موضوع تدریس، نادیده انگاشته شود، بلکه خود نیز به عنوان آموزگار بر آن تاکید کافی داریم اما نگاهی به میانگین نمرات، ضریب هوشی و میزان آمادگی کارآموزان معلمی به هنگام طی دوره تربیت معلم این حقیقت را آشکار می سازد که بین عوامل مذکور و میزان موفقیت و کارآمدی این افراد در زمان تدریس عملی در کلاس ها همبستگی مختصری وجود دارد.
    متغیرهای دیگری نظیر گرمی سخن و مهربانی و احساس مسئولیت در برابر نیازها و علایق دانش آموزان و رغبت به تدریس، رابطه معنی دارتری با موفقیت معلم و میزان آموخته های دانش آموزان دارد. به طور کلی هرچه بیشتر به جنبه های عاطفی و انسانی در کلاس توجه گردد بیشتر می توان به کارآمدی و اثربخشی تدریس معلم امیدوار بود. معلمی که اعتقاد دارد دانش آموزان از توانایی فراگیری برخوردارند، رفتار مطلوب تری از خود بروز خواهد داد تا معلمی که دانش آموزان را فاقد قدرت یادگیری می پندارد. به نظر می رسد که معلمین خوب و موفق را می توان با توجه به اعتقادات زیر نسبت به مردم از معلمین غیرکارآمد و ناموفق متمایز ساخت: معلم خوب، معتقد است که سایرین خود قادر هستند مشکلات و مسائل خویش را بررسی کنند و راه حل موفقیت آمیزی برای آنها بیابند.
    دیگران را به منزله دوستان خود می پندارد و اعتقاد دارد که آنان همواره در راه تکامل خود گام بر می دارند.
    دیگران در نظر او موجوداتی با ارزش و متعادلی هستند و هرگز کسی را عاطل و بی ثمر نمی انگارد. مردم و رفتار آنان را از دیدگاه رشد توسعه درونی نه محصولی از وقایع بیرونی برای شکل بخشیدن به موجودیت انسان، می نگرد و معتقد است که مردم از خلاقیت و پویایی کافی برخوردارند و این فکر که دیگران فاقد نیروی سازنده هستند هرگز در او راه پیدا نمی کند. می پذیرد که مردم ارزش این را دارند که مورد اعتماد و اطمینان قرار گیرند و به شیوه ای منطقی و قانونی با آنان رفتار گردد. معتقد است که مردم با برخورداری از تعالی بالقوه به سوی رسیدن به کمال در حرکت اند و آنان هرگز به منزله موانعی بر سر راه دیگران و تهدید آنان قلمداد نمی شوند.
    منابع و ماخذ:
    1- تعلیم و تربیت در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری
    2- روانشناسی تربیتی، محمد پارسا
    3- روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام، علی اصغراحمدی
    4- روانشناسی رشد، علی اکبر شعاری نژاد
    5- روانشناسی پرورشی، علی اکبر سیف
    6- بررسی کتاب تفکر در تعلیم و تربیت، نوشته متیو لیپمن
    7- فرهنگ عمید
    8- سایت اینترنتی رشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۰۸:۴۴
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۶ ق.ظ

بازگشایی مدارس و آغاز مهر

                                      بازگشایی مدارس و آغاز مهر

در بیان اهمیت تعلیم و تربیت همین بس که گفته اند تحقق گوهر آدمی، بدان وابسته است. غرض از آفریدن هر موجود، تحقق حالت کمال است و کارایی آدمی در دوره زندگی اجتماعی، به این بستگی دارد که تا چه حد در کودکی و نوجوانی بتواند از پرتو تعلیم و تربیت درست بهره مند شود و به حقیقت وجود خویش پی ببرد. انسان با استفاده از توانایی های بالقوه ای که در خود دارد و امکاناتی که جامعه در اختیار او قرار می دهد، و نیز در اثر تربیت اسلامی، می تواند حقیقت وجود خویش را بشناسد و به مرحله ادراک معقولات برسد و به یاری اندیشه و از روی اراده، ارزش را از ضدارزش باز شناسد و برگزیند، تا به کمال معنوی برسد که هدف نهایی آموزش و پرورش است. عناصر فرهنگی هر جامعه، از راه آموزش و پرورش شکل می گیرد. آموزش یا تعلیم، هر گونه فعالیت برای ایجاد تغییری مثبت در ادراکات فرد است.

آموزش و پرورش، به طور مستقیم در تحول و پیشرفت دیگر نهادهای اجتماعی نقش بنیادی و زمینه ساز دارد. از این رو، ضعف یا قوّت این نهاد، در نهایت به ضعف یا پیشرفت دیگر نهادهای اجتماعی می انجامد. برای سازندگی، هیچ راهی مناسب تر از توجه عمیق به امر تعلیم و تربیت نیست. سرمایه گذاری در مورد انسان، به معنای سرمایه گذاری روی مولّد فناوری است که چنانچه در این امر مهم تدابیر لازم اندیشیده شود، به خود کفایی و فناوری نوین خواهیم رسید.

صاحب نظران، امر آموزش و پرورش را سرمایه گذاری افزوده می دانند؛ یعنی هزینه ای که صرف یک دانش آموز می شود، سودی چند برابر می دهد. به یقین اگر با این دیدگاه برای آموزش و پرورش برنامه ریزی کنیم، به نتیجه مثبت تری از تعلیم و تربیت خواهیم رسید.

امام علی علیه السلام نیز فرموده است: « به درستی که دانش، سبب زنده کردن دل ها از نادانی، روشنایی بخشیدن چشم ها از کوریِ جهالت، و توان بخشیدن بدن ها از ضعف است». با آغاز سال تحصیلی در اول مهر، همه ساله میلیون ها دانش آموز به شوق آموختن دانش، روانه مدرسه می شوند. این تکاپو، جلوه زیبایی به جامعه می بخشد ؛ گویی که خونی تازه به رگ های حیات کشور اسلامی عزیزمان وارد شده است و این چنین تجسم پرمعنایی از نسل آینده به اذهان خطور می کند. نسل فردا باید آن چنان سازنده جلوه کند که در خور فردای ایران باشد. این نسل باید کوله بار تجربه و دانش نسل گذشته را ره توشه خود کند و دمادم بر میزان شعور و آگاهی خود بیفزاید. نسل فردا، باید نسلی توانمند، سرفراز و کوشا و زمینه ساز دولت کریمه مهدوی باشد.

امام باقر علیه السلام نیز در احادیث گوناگون، جامعه اسلامی را به دانش آموزی و تحصیل شناخت دین و دیگر علوم مورد نیاز زندگی فرا خوانده است. آن حضرت در حدیثی می فرماید: « به فراگیری دانش بپردازید؛ زیرا دانش آموزی، عمل نیک؛ طلب علم، عبادت؛ گفت وگو درباره مسائل علمی، تسبیح؛ تلاش برای جستن معرفت، جهاد؛ تعلیم و آموزش آن به دیگران، صدقه؛ و قرار دادن آن در اختیار شایستگان، مایه نزدیکی به خداوند است. دانش، میوه ای بهشتی، انسی در وحشت، همدلی در غربت، رفیقی در خلوت، راهنمایی در ظلمت ها، یاوری در سختی ها و ارجمندی نزد دوستان است ».

امام خمینی رحمه الله در این مورد می فرماید: «اکنون بر معلمان متعهد است که با کوشش خود، جوانانی را تحویل دانشگاه دهند که با آگاهی از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنی و مستقل اسلامی ایران تکیه کنند. بر اساتید متعهد است که جوانانی متعهد نسبت به مصالح کشور و آگاه به اهداف اسلام، تحویل جامعه دهند».

در جایی دیگر می فرماید:« باید دستگاه های آموزشیِ متعهد و دل سوز برای نجات کشور، اهمیت ویژه ای در حفظ نوجوانان و جوانان عزیزی که استقلال و آزادی کشور در آینده منوط به تربیت صحیح آنان است، قائل باشند. نیز از این روست که نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانش آموزان و دانشجویان، به عنوان اساسی ترین و مؤثرترین نقش مطرح می گردد».

ضمن تبریک آغاز فصل تعلیم و تربیت ؛ در انتظار نظرات شما عزیزان جهت برنامه ریزی سال جدید می باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۲ ، ۰۹:۳۶
دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۴ ق.ظ

آغاز سخن

                                             به نام یگانه هستی بخش

دوستان ومهربانان عزیز سلام

دوست داریم زندگى ‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد.

حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏ هایمان نشأت‏ گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد.

و این، یعنى «زندگى مکتبى‏».

پایدارى و استحکام رابطه ‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که ‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد.

در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، نکته‏ اى ‏است که در بحث «آداب معاشرت‏» مى ‏گنجد.

بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه «ارتباط‏»،«صمیمیت‏»، «تعاون‏»، «همدردى‏» و «عاطفه‏» استوار است. جلوه‏ هاى این فرهنگ ‏بالنده نیز در دستورالعمل هاى اخلاقى اسلام دیده مى ‏شود.

«زندگى مکتبى‏»، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها درصحنه‏ هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا. به هر میزان که معیشت و معاشرت ما با اینگونه هدایت هاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان‏ اندازه زندگی هایمان «مکتبى‏» است. مسلمان باید به ‏گونه‏اى در چارچوب اصول و سنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دین‏»را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش « برچسب اسلام‏» داشته باشد و الگوى ‏اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه، سایه ‏افکن سازد.

«آداب برخورد»، «دید و بازدید»، «رفت و آمد» هاى خانوادگى و دوستانه، نحوه «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى‏» و حد و حدود آن، مراعات‏« حقوق دیگران‏»، «ادب و سپاس و احترام‏»، از جلوه‏ هاى بارز اخلاق معاشرت ‏است. این‏گونه رابطه‏ هاى اجتماعى، با عنوان هاى مختلف و در شرایط گوناگون‏ انجام مى ‏گیرد. گاهى به صورت «صله ‏رحم‏» است؛ در ارتباط با اقوام و بستگان.گاهى نام «عیادت‏» به خود مى‏ گیرد؛ در مورد بیماران. گاهى نسبت‏ به برادران و خواهران دینى، عنوان «زیارت‏» مى ‏یابد، گاهى با همسایگان است، گاهى بامستمندان. گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرت هاى دور و نزدیک و بردن هدیه و آوردن «سوغات سفر». گاهى هم براى شرکت در مجلس عقد و عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت‏ گویى است. به هر حال، همه اینها نوعى «رابطه‏» و «معاشرت‏» است و نشان‏ دهنده منش‏ انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد. اسلام نیز در این باره بسیار سخن گفته و رهنمود داده است.

باشد که «فرهنگ خودى‏» و «هویت دینى‏» را پاس بداریم و با افتخار و سربلندى و رها از سلطه فرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى، زندگى و روابط خویش را بر پایه ارزش هاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم ‏السلام)، سامان بخشیم و براى نسل هاى آینده «ادب و اخلاق‏» را میراث بگذاریم.

و امید آنکه در سالی که پیش روی داریم بتوانیم با با بهره مندی از تعالیم انسان ساز اسلام و پیروی از  دستورات حیات بخش پیشوایان راستین قدمی هر چند اندک در اعتلای فرهنگ ناب دینی برداریم . و در این راه پر مخاطره چشم امیدمان به تأییدات الهی است . و امید که شما عزیزان نیز ما را در این راه با نظرات سازنده خود یاری فرمایید.

                                                                                  با سپاس

                                                                   مسئول گروه مطالعات اجتماعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۲۴